حجاج از طرز برخورد او که خیلى وزین و بى اعتنا بود فهمید که یک زن معمولى نیست. بعد از اینکه او را شناخت از او سؤال کرد: تو حُرّه دختر حلیمه سعدیه اى؟

گفت : بلى.

حجاج گفت: مدتى در انتظار دیدار تو بودم، زیرا به من خبر رسیده که تو على را برتر از صحابه پیامبر (ص) میدانى و او را بر ابوبکر، عمر، عثمان، ترجیح مى دهى؟

حرّه گفت: نه تنها از صحابه، بلکه از تمام افرادى که
از صحابه بهترند، بالاتر و بهتر میدانم!

حجاج گفت: مقصود خویش را روشنتر بیان کن، کیست که بالاتر از اصحاب پیغمبر باشد؟

حرّه گفت: بهتر از اصحاب پیغمبر بسیارند، از جمله آدم، نوح، لوط، ابراهیم، موسى، سلیمان و ...
حجّاج ناراحت شده و گفت: واى بر تو، چقدر ادّعاى بزرگى کردى که على را از بعضى انبیاء بالاتر و برتر شمردى. اگر دراین باره دلیل و برهانِ قوى اقامه نکنى تو را خواهم کشت. حرّه با کمال شهامت، به قرآن شریف، تمسک کرد و چنین گفت: اى حجّاج! قرآن درباره حضرت آدم میفرماید
(وَ عَصى آدَمُ رَبَّهُ فَغَوى - آدم عصیان کرد)

ولى درباره حضرت على (ع) و خانواده اش میفرماید:

(وَ کانَ سَعْیُکُمْ مَشْکُوراً - سعى و کار شما مورد تقدیر و ستایش است)

بعلاوه، خداوند متعال حضرت آدم را در بهشت آزاد گذاشت و فقط او را از گندم ممنوع کرد و فرمود:
(وَ لا تَقْرَبا هذِهِ الشَّجَرَه - نزدیک این درخت نروید) 

ولى او با همسرش، به نزدیک آن درخت رفتند و از آن خوردند.

امّا على (ع) در عین حالیکه تمام نعمتها بر او حلال بود اما از نان گندم هم نخورد.

حجاج با صداى بلند گفت: اَحْسَنْتِ...

بعد از او تقاضا کرد که برترى على را بر نوح و لوط بیان کند.

حرّه گفت : قرآن مى فرماید : (ضَرَبَ اللّهُ مَثَلاً لِلَّذینَ کَفَرُوا إمَرْاءَةَ نُوحِ وَ إمْرَاءَةَ لُوطٍ کانَتا تَحْتَ عَبْدَیْنِ مِنْ عِبادِنا صالِحینَ فَخانَتا هُما فَلَمْ یُغْنیا عَنْهُما مِنَ اللّهِ شَیْئاً وَ قیلَ ادْخُلا اَلنّارَ مَعَ الدّاخِلینَ - خداوند بعنوان مثال براى کافران، زنهاى لوط و نوح پیامبر را نامبرده که به آن دو بزرگوار، خیانت کردند گرچه همسر دو پیغمبرند، امّا این باعث رفع عذاب آنها نخواهد شد و در روز قیامت به هر دو خطاب میشود: داخل شوید، به همراهى آنانکه داخل آتش اند)

امّا حضرت على (ع) را همسرى است که خشنودى او خشنودى خداست و خشم او خشم خداست.

حجاج گفت : اَحْسنتِ یا حرّه! 

قبول کردم امّا دلیل برترى على را بر ابراهیم (ع) بیان کن.

حُرّه گفت: خداوند درباره حضرت ابراهیم (ع) در قرآن میفرماید:

(وَ اِذْقالَ اِبْراهیمُ رَبِّ اَرِنى کَیْفَ تُحْىِ الْمُوْتى قالَ اَوَلَمْ تُؤْمِنْ قالَ بَلى وَ لکِنْ لِیَطْمَئِنَّ قَلْبى - خدایا به من بنمایان که چگونه مردگان را زنده مى کنى؛ خطاب رسید : مگر تو ایمان نیاورده اى؟ عرض کرد بلى ایمانآورده ام ولى میخواهم که مطمئن شوم.

امّا على (ع) جمله اى را فرمود، که دوست و دشمن، آنرا نقل کرده اند.

حضرت در جواب صعصعه ابن صوحان که وقتى پرسید:

یا امیرالمؤمنین تو بالاترى یا حضرت ابراهیم، فرمود: ابراهیم (ع) براى اطمینان قلبى خودش به خداوند عرضه داشت: (رَبِّ أرِنى کَیْفَ تُحْىِ الْمُوتى) امّا من آنچنان اطمینان دارم که (لَوْ کُشِفَ الْغِطاءُ ما ازْدَدْتُ یَقیناً - 

اگر پرده هاى غیبى از مقابل من برداشته شود بر یقین من افزوده نخواهد شد)

حجاج گفت: آفرین بر تو اى حرّه استدلال بسیار خوبى کردى، حالا بگو برترى على بر موسى (ع) چیست؟ حرّه گفت: حضرت موسى (ع) وقتى که در دفاع از مظلوم یکى از یاران فرعون را کشت و به او خبر دادند که طرفداران فرعون میخواهند تو را به قتل برسانند. (فَخَرَجَ مِنْها خائِفاً یَتَرَقَّبُ - او در حالى که مى ترسید، از مصر خارج شد و بسوى مدین رفت) امّا حضرت على (ع) در لیلة المبیت بجاى پیغمبر خوابید و جان خود را بدون واهمه فداى پیامبر کرد، این درحالى بود که خطر قتل او حتمى بود؛ این عمل آن حضرت مورد تقدیر خداوندى قرار گرفت که میفرماید:

(وَ مِنَ النّاسِ مَنْ یَشْرى نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللّهِ - بعضى از مردم جان خود را براى رضاى خدا مى فروشند)

حجاج گفت : احسنتِ!

حالا دلیل خویش را بر فضلیت على نسبت به حضرت سلیمان (ع) بیان نما.

حرّه گفت : حضرت سلیمان (ع) به خداوند عرضه داشت: (رَبِّ اغْفِرْلى و هَبْ لى مُلْکاً لایَنْبَغىِ لاَِحَدٍ مِنْ بَعْدى پروردگارا ! مرا ببخش و ملک و سلطنتى به من کرامت فرما که سزاوار احدى بعد از من نباشد)

امّا على ع درباره دنیا و بیزارى از ریاست آن فرمود: (هَیْهاتَ ! غُرّى غَیْرى لاحاجَةَ لى فیک قَدْ طَلَّقْتُک ثَلاثاً لارَجْعَةَ فیها - اى دنیا! از من دور شو و غیر مرا فریب ده، من نیازى بتو ندارم، من تو را سه طلاقه نموده ام و رجوعى در آن نیست)